پرهیز کن ای زاهد اگر "اهل یقینی"...

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

کارهایی مغایر با تو...

جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ب.ظ

مشغول نوشتن و جم آوری مطالبی هستم که با شخصیت و علاقه ام کاملا متفاوته.

یک نشریه ای که جلد روش رو از کاریکاتور بچه های دانشگاه شروع میکنم و همه صفحاتش باید طنز باشد.

این چند روز که دس تنها مشغولم عجیب گمان میکنم چه کاره بی خودی و وقتم... اما وظیفه ایست روی دوشم

هرچند با من هیچ تناسبی ندارد.

به امید فعالیت برای همه در همان زمینه ای که اوج علاقه و کارایی ست.

از همه این مکتوبات بگذریم اجرای برنامه ای را هم قبول کردم

دلم سوخت از اصرار ها و بعد چون نام مادر شهید آمد پدیرفتم

کاری که اصلا دوست ندارم  " مجری" :(

نشریه فقط فرهنگی اجتماعی علمی کار میکردم که شد طنز

اجرا هم فقط گفتوگویی در مسائل همان زمینه ای نه که مثل مجری اعلام برنامه و ....

خیره ان شاالله


شهید آوینی و جرات عشق به حقیقت

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۲۴ ق.ظ

گاهی اوقات چندین ساعت مطالعه میکنی تا چند خطی بنویسی.

و آن چند خط حرف های ذهنی قبلی حاشیه نوشت های خوانده ها و شنیده هایت است.

میخواهی هرچه آن روز خواندی هم بنویسی نمیتوانی ازشان بگذری

اما حیف که نمیشود...

در ژرفای دیدگاهت نزدیک به غرق شدن بودم که یادم آمد باید بنویسم و از ابتدا شروع کنم

با اینکه میخواستم برای خودم بنویسم از همان جاهایی که دلم را میلرزاند.


سلام سید شهیدان اهل قلم

لینکنوشته شده بین کلاس ها در دانشگاه


شهید آوینی

خدا در امتداد چشم های تو...

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۹ ب.ظ

- مامــان

- بله (همانطور که سرم  روی کاغذها بود و رمز گونه ادامه جمله را مینوشتم تا فراموش نکنم)

- خدا الان داره صدای منو میشنوه؟!

- بله بله عزیزم ( این دو جمله باید عوض شه بعد آونهم...)

- (با مکث و آرام حرف زدن با خودش) مامان

- بله ( از آن بله هایی که یعنی سوال آخرت باشه و دیگه حرف نزن و برو الان مشغولم)

- اینطوریم خدا صدامو میشنوه؟

- (سرم رو از برگه های پراکنده خط خورده بالا گرفتم و شانه هایم را برای رفع خستگی تکانی دادم، اول به ساعت نگاه کردم بعد خوشنویسی قاب شده  «نحن اقرب الیه من حبل الورید»  با یادگار ترجمه ای از آیت الله مکارم شیرازی «ما از رگ قلب به شما نزدیکتریم» و بعد تمام رخ دخترم را دیدم.) یعنی چطوری؟!!!!

- همون طوری که پچ پچ میکنم یواشکی حرف میزنم.

- بله همه جوره خدا میشنوه آخه اون خیلی خیلی بهت نزدیکه تو قلبته.

- (با صورتش شکلک در میاره، انگار توی دلش حرف میزنه)

- انگشتانم را باز و بسه میکنم

- (با خودش میگه) پس خداجون تو دلمم که حرف میزنم میشنوه.

- ( به خودکار نیمه تمام و اینهه برگه نگاه میکنم، آره خدا میداند این متن خط خورده نهایتا چه باید شد. )

- حالا صندلی را میکشد تا دم پنجره.

- (چشمهایم را میبندم و آب دهانم را قورت میدهم که سرش داد نزنم و نگویم -بیرون- وقتی دارم کار میکنم پیش من نیا.

چشمانم را مالشی میدهم و باز میکنم. )

-  روی صندلی ایستاده، از پنجره به امتدا نوری خیره شده، خدا را میبیند و با خدا پچ پچ میکند.

- سرم را روی میز میگذارم و به امتداد نگاهش به بیرون خیره میشوم.

هدیه ی خدا به من فهماند آخر این کاغذها و صفحه های روی هم لپ تاب چه باید بنویسم.

خدا در امتداد چشم های تو نعمت عظیم روزِ کوتاهم بود.


دعا

مادر ایستادگی های عاشقانه

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۱۱ ب.ظ

ای مادر ایستادگی ها

اگر میگویند درِ خانه ات را آتش نزدند

سینه ات را که به آتش کشیدند

اگر میگویند پهلویت را نشکاندند

قلبت را که شکاندند

آیا کسی که سینه اش را به آتش کشیدند

کسی که قلبش را تکه، تکه کردند

کسی که ارثیه اش شهادت است

میشود شــهــید نبود

آیا میشود درِ خانه ای را نشکست،به آتش نکشید

اما بزرگ آن خانه را ، فرزندان آن خانه را شمشیر زد

دختر پیام آور بهترین دین

«گم نامِ با نام مانده»

برای زنان بر زبان یازهرا گوی  مسلمان عالم  دعا کن

معجزه ای کن

که این تاریخ پر تکرار رنج آور بر آنان تکرار نشود

که با یا زهرا گفتن هایشان

و یاری فرزندت، پرچم صاحب زمان را بلند کنند.

یازهرا

نوشته شده 21/فروردین/1391

لینک یادداشت

عبادت هایی برای نفس خود خواه

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۳۶ ب.ظ

نماز شب به بهای قضا شدن نماز صبح هایتــــــــــ ...

چه بهای نفسانی

و چه نماز نفسی...


-----------------------------------

این جا همان جاییست که از جولان نفست با خبر میشوی

بین واجب و مستحب انتخابی نیست

استغفار هایت را زیاد کن


تسبیح


گاهی انقدر بی اهمیت به وظایف اصلی خودمان هستیم که فرایض را فراموش میکنیم.

شاید توجیهاتی در مقابل انجام ندادن فریضه امربه معروف و نهی از منکر در خیلی از مواقع همراه بنده بود تا اینکه این پیام رهبری را خواندم:

سال 77 پرس و پاسخ دانش جویان دانشگاه تهران

بهترین شیوه برخورد با منکرات چیست؟

بستگى به این دارد که چه کسى بخواهد برخورد کند. اگر شما بخواهید برخورد کنید، «زبان» است. شما به غیر از زبان، هیچ تکلیف دیگرى ندارید. نهى از منکر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حکومت، این‌طور نیست. اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى و خشن هم باشد؛ لیکن نهى از منکر و امر به معروفى که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «انّما هى اللسان».

تعجّب نکنید. من به شما عرض مى‌کنم که تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است. من چند سال است که گفته‌ام امر به معروف و نهى از منکر. البته عدّه‌اى این کار را مى‌کنند؛ اما همه نمى‌کنند. همه تجربه نمى‌کنند، مى‌گویند آقا چرا اثر نمى‌کند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مى‌تواند منکر را ادامه دهد؟


و شهید این روزهای در راه امر به معروف و نهی از منکر باعث تجدید فکری در این باره شد.

از علی خلیلی برای شروع و یادآوری نوشتم.