روزهایی که میگذر....
جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۱ ق.ظ
َشله زرد-90
توی حیاط هیاهوی هم زدن و دارچین ریختن و ... بود و تو از در نیمه باز شیشه رو به حیاط ما را میدیدی و حرف میزیدی، دعا میخواندی.
عجیب وقتی فردی با من حرف میزدی آرامــــــــــ میشدم.
شله زرد-91
هنوز تو هستی و نگران روضه های سال آینده ات.
شله زرد-92
دگر تو نیستی.
من نگاهی به دیگ بزرگ شله زرد میکنم و نگاهی به تخت خالی تو که همان جاست و به جای تو قاب عکسی و دسته گلی چیده شده.
نمیدانم صندلی نمازت کجاست.. چادر نمازت... و تو...
بیا و بچش این نذر امام حسینت را و دعا بخوان.
خدایا کی سرد میشوم از مرگـــــــــ .
- ۹۲/۰۹/۰۸